شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۰۷:۰۶

جزییات مقاله

اعتماد، مفهومی در فرهنگ نهج‌البلاغه

 
اعتماد، مفهومی در فرهنگ نهج‌البلاغه که به عنوان محوری اساسی در شکل‌گیری همکاری‌های بینافردی و اجتماعی شناخته می‌شود. موضوع اعتماد از موضوعات مشترک ادیان است و در نصوص اسلامی از قرآن و حدیث بسیار بدان پرداخته شده و در علوم انسانی نوین نیز در شاخه‌های مختلف، به‌خصوص روانشناسی و علوم اجتماعی محوری مهم برای بحث است.
اهمیت اعتماد در روابط بینافردی همواره یکی از مباحث مطرح در حوزه اخلاق بوده است، ولي توجه به جنبه اجتماعی آن، بیشتر در دوره معاصر دیده می‌شود. به عنوان پلی میان نگاه اجتماعی روز و نهج البلاغه، برخی از عالمان معاصر به اهمیت اعتماد در قوام بخشیدن به جامعه و ایجاد زمینه برای همکاری اجتماعی توجه کرده‌اند. ازجمله مطهری اعتماد و اطمینان افراد به یکدیگر را به مثابه آرامش و " سکون نفس " از ناحیه افراد دیگر تلقی کرده و آن را هم در رابطه بین افراد و هم رابطه بین مردم و حکومت جاری دانسته است (1/474). مکارم شیرازی هم تعاون و همکاری و اعتماد متقابل مردم به یکدیگر را اساس زندگی اجتماعی شمرده است (2/ 449).
ماهیت اعتماد: اعتماد در جایی معنا پیدا می‌کند که از سویی خطر وارد شدن آسیب از سوی دیگری به انسان یا گروهی از انسان‌ها مطرح باشد و از سوی دیگر، نوعی عدم اطمینان در این خصوص در میان باشد. در روانشناسی و جامعه‌شناسی اعتماد را بر اساس سه شاخصه قابل‌سنجش می‌دانند: باور به صداقت، باور به خیرخواهی و باور به انصاف فرد یا گروه مورد بحث؛ یعنی او یا آنان آنچه به تو یا شما می‌گویند راست است، آنچه برای تو یا شما می‌خواهند و عمل می‌کنند خوب است و در مقام تعارض، نگاه منصفانه دارد (لودرز و دیگران، ص22-25).
جامعه‌شناسان از اعتماد درون‌گروهی و برون‌گروهی سخن می‌گویند و از نگاه آنان، درحالی‌که اعتماد برون‌گروهی راهی برای همکاری گروه‌ها و جوامع با یکدیگر است، اعتماد درون‌گروهی شرط لازم و عامل محوری در دست‌یافتن به انسجام جامعه، شکل‌گیری و حتی قوام هویت آن است (تانیس و پستمس، 413-424؛ اُوربک و دیگران، 43). اینجا نقد امام علی (ع) بر اشعث بن قیس بهتر درک می‌شود که عملکرد او را موجب اعتماد نکردن افراد دورتر و باعث خشم گرفتن افراد نزدیک‌تر شمرده است (خطبه 19/ 2)؛ با اصطلاحات نوین می‌توان مضمون این کلام را به عنوان اعتماد برون‌گروهی و اعتماد درون‌گروهی صورت‌بندی کرد. هرچه هست اعتماد، چه درون‌گروهی و چه برون‌گروهی امری دوسویه و تعاملی است و در صورت آسیب دیدن در اثر خیانت از یک سو، به قطع همکاری‌ها در سطح برون‌گروهی و فروپاشی انسجام و تشکل در سطح درون‌گروهی می‌انجامد (تانیس و پستمس، همانجا).
با وجود آن که یک جنبه از اعتماد به باورمندی فردی یا جمعی انسان‌ها بازمی‌گردد، میزان مدخلیت علم و آگاهی در اعتماد نسبت مستقیمی با توفیق و نتیجه‌بخشی آن دارد. در کلامی از امام علی (ع) خطاب به کمیل بن زیاد که افزون بر نهج البلاغه در منابع مختلف نقل شده است. نخست به تقسیم مردم به سه گروه دانشور، دانشجو و فرومایگان اشاره شده و با تکیه بر ویژگی گروه که همانا دوری از آگاهی است، گوشزد می‌شود که آنان به نور علم روشنایی نجسته‌اند و در نتیجه به ستونی قابل اعتماد پناه نبرده‌اند (حکمت 147/3). این سخن می‌تواند در درکی گسترده‌تر ، الگویی مهم برای مبنا قرار دادن دانایی و آگاهی در اعتمادهای بیناانسانی باشد.
اعتمادی که بر اساس آگاهی باشد، نباید با ضدآگاهی یا به تعبیر قرآنی آن " ظَنّ " فروشکسته شود؛ در حکمتی از امام علی (ع) با الهام از آیات قرآن کریم در خصوص آسیب‌های ناشی از پیروی " ظن " (حجرات/12)، داوری کردن بر اساس گمان بد در باره کسی که آگاهانه محل وثوق و اعتماد بوده، خلاف عدالت دانسته شده است (حکمت 220)؛ مغنیه در شرح این حکمت، اعتماد را ثروت شمرده است (4/349).
با وجود آن که اعتماد در زندگی اجتماعی انسان تأثیر زیربنایی دارد، ولی شیوه عقلایی آن نیست که انسان در همه عملکردها صرفاً بر اساس اعتماد رفتار کند و خطر  و بی‌اطمینایی نهفته در آن را بپذیرد. در سخنان منقول از امام علی (ع) مصداقی از این آموزه در نامه‌ای از آن حضرت به امام حسن (ع) دیده می‌شود که در آن از افراط در منع زنان از رسیدگی به امور خود منع کرده، یادآور شده است که بدتر آن که کارهای زنان خود را به کف افرادی بسپارند که در این باره قابل اعتماد نیستند (نامه 31/ 117).
هدف از اعتماد، سهولت بخشیدن به پیشبرد امور است و اصل این که چه کسی قابل اعتماد هست یا نیست، نباید تا آنجا بر عملکردها سیطره یابد که انسان را از آگاهی‌بخشی و سودبخشی دیگران محروم سازد. به‌هرروی ماهیت اعتماد باور است و نباید باور را با آگاهی برابر انگاشت. در بیانات منقول از امام علی (ع) گاه به پرهیز از این افراط تذکر داده شده است؛ از جمله در نامه‌ای به امام حسن (ع) آمده است: " چه بسا فردی که خیرخواه (و مورد اعتماد) خود نمی‌دانی، خیر تو را بخواهد و چه بسا فردی که او را خیرخواه (و مورد اعتماد) خود می‌دانی، با تو راست نباشد" (نامه 31/ 94). در عهدنامه مشهور به نام مالک اشتر نیز گفته شده است که " سعایت‌کننده با تو راست نیست، هرچند که (به ظاهر) به خیرخواهان می‌ماند" (نامه 53/ 27). در مقابل، سخن خیرخواهانه از هر که رسد، غنیمت است و در خطبه لیلة الهریر نیز گفته شده است که " سخن خیرخواهانه را بپذیر، از هر که آن را به تو هدیه کند" (خطبه 121/ 8). این نهایت بی‌خردی است که کسی خیرخواه انسان باشد و آن خیرخواهی را نپذیرد، چنان‌که در خطبه‌ای از امام (ع) چنین نقدی نسبت به طیفی از اصحاب حضرت وارد شده است (خطبه 97/ 4).
ایجاد و زوال اعتماد: یکی از پرسش‌های مهم در جامعه، شیوه‌های ایجاد اعتماد میان افراد و گروه‌های اجتماعی است و دیگر این که چه عواملی می‌توانند موجب زوال این اعتماد گردند. در بیانی در عهد مالک اشتر به عنوان روشی برای جلب اعتماد مردم، اشاره شده است که باید نیکی‌های خود نسبت به دیگری را خرد انگاشت و نیکی‌های دیگران نسبت به خود را بزرگ، آنجا که می‌گوید: "هرگز نباید آنچه بدان ایشان را قوت می‌بخشی در نگاهت بزرگ آید، و هرگز نباید لطفی را که به تو شده است، هرچند اندک باشد خرد شماری. این رفتار آنان را به بذل خیرخواهی خود نسبت به تو و جلب حسن ظن ایشان سوق خواهد داد" (نامه 53/ 55).
در انجام دادن امور باید بر کسی اعتماد کرد که اهل مداومت و پشتکار باشد و در سختی و تلخی کار دچار ملال نگردد. در حکمتی از امام علی (ع) در همین راستا آمده است که " بر فرد ملول ـ یعنی بدون پشتکار ـ اعتماد مکن" (حکمت 211/ 3).
تعلق به یک دین خود می‌تواند عاملی برای ایجاد پیوندهای اعتماد میان پیروان باشد؛ مطهری نیز ایجاد اعتماد میان افراد جامعه را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کارکردهای دین در اجتماع مطرح کرده است (4/ 123). به همان اندازه که اسلام خود " اعتمادگاهی برای کسی است که بدان تکیه کند" (خطبه 106/ 3)، در روابط بیناانسانی خود می‌تواند موجب شکل‌گیری اعتماد میان پیروان دین نیز باشد. از جمله در خطبه صفین، امام علی (ع) به عنوان حقی واجب برای خداوند بر گردن انسان‌ها، به خیرخواهی فیمابین در حد توان و همیاری بر اقامه حق میان خود اشاره کرده است (خطبه 216/ 14). به کارگزاران نیز توصیه می‌شود تنها به کسانی در گردآوری زکات اعتماد کنند که به دیانت آنان وثوق دارند (نامه 25/ 10).
در این میان، تقوا می‌تواند به عنوان عاملی مطرح باشد که فرد را امین و قابل اعتماد می‌سازد؛ در خطبه متقین در خصوص اهل‌تقوا به این نکته اشاره شده است که " مردم از شر آنان در امان هستند" (خطبه 193/ 6) و می‌توانند به آنان اعتماد کنند.
مرجع اعتماد: بخش مهمی از آموزه‌های نهج البلاغه در خصوص اعتماد در این باره  است که چه کسانی شایسته اعتماد هستند. در برخی بیانات، پرداخته می‌شود که در اعتماد برای سپردن امانت به کسی، باید امین بودن او احراز گردد؛ درعهدنامه مشهور به نام مالک اشتر در باره گردآوری زکات از سوی زمامداران، گفته شده است که آنان باید افراد امین را بر این کار بگمارند (نامه 25/ 11) و در نامه به یکی از کارگزاران، امام (ع) یادآور شده است که او را در امانت خود شریک ساخته، انتظار دارد که وی با امام در ادای امانت همراهی و همکاری داشته باشد. در ادامه سخن، خیانت در امانت از سوی یاران، همپای جنگ‌افروزی دشمنان نهاده شده و منجر به بی‌پناهی و بی‌تدبیری امت تلقی شده است (نامه 41/ 1-2).
این نکته که افراد جامعه از اعتماد به هم فاصله گرفته و به سوی خودگرایی سوق داده شوند نیز در نهج البلاغه  به عنوان یک خطر گوشزد شده است؛ اتفاقی که در مباحث اجتماعی امروز با عنوان بی‌اعتمادی و گسیختگی اجتماعی از آن یاد می‌شود. در خطبه‌ای در نکوهش از شرایط جامعه مسلمانان در عصر حضرت، یادی از گذشته شده است که مردم بر اساس دین خدا با یکدیگر برادر بودند و نهان‌های خبیث و سوء نیت‌ها میان آنان تفرق نیافریده بود و سخن از حال آمده که مردم با یکدیگر همیاری ندارند، مهر نمی‌ورزند، خیرخواه یکدیگر نیستند و در یک جمله، به یکدیگر اعتماد (تناصح) ندارند (خطبه 113/ 8).
در پایان یکی از خطبه‌ها که محور آن اختلاف و تشتت مردم است، سخن به بی‌اعتمادی و ازهم‌گسیختگی کشیده و چنین آمده است: "گویی هر کس از آنان، پیشوای خویش است. آنچه را به رأی خود بدان رسیده است، دستاویزی استوار و ابزاری محکم می‌انگارد" (خطبه 88/ 5). گستردگی این آسیب اجتماعی زمینه‌ساز آن بوده است که به مناسبت‌های مختلف، امام علی (ع) به ارائه آموزه‌هایی در خصوص شروط اعتماد پرداخته و یادآور شده است که برخی فاقد این شروط و غیر قابل اعتمادند.
به تعبیر روانشناسان و جامعه‌شناسان، اگر یک رفتار آسیب‌رسان به دیگری به مثابه یک نادانی یا ناتوانی تلقی شود، بیشتر قابل بخشش  است تا خدشه در خیرخواهی یا صداقت دانسته شود (بافِت، 240 ). در واقع، خیانت اصلی‌ترین عاملی است که انسان را به اعتماد نکردن فرامی‌خواند و این یک اصل عقلایی است که به فردی که خیانت او به اثبات رسیده است، نباید به عنوان یک امین اعتماد کرد. در کلامی از حضرت خطاب به اشعث بن قیس در اشاره به غیر قابل اعتماد بودن او گفته شده است که "اگر فردی (دشمنان را با) شمشیر بر سر قوم خود آورد و مرگ را به سوی آنان سوق دهد، سزاست که نزدیک‌ترین کسان بر او خشم گیرند و دورتران بر او اعتماد نکنند" (خطبه 19/2).
در عهد مالک اشتر مضامینی وجود دارد در باره این که انتخاب قاضیان، کارگزاران حکومت، دبیران (نامه 53/ 47) و جاسوسان (نامه 53. 76) باید از افراد مورد اعتماد باشد.
اعتماد و قدرت سیاسی: در منابع جامعه‌شناسی سخن از آن است که اعتماد اگر میان مردم و حاکمیت سیاسی باشد، دارای ویژگی‌هایی خاص است؛ از سویی اعتماد مردم لازمه استواری یک حکومت است و از سوی دیگر، شکل‌گیری اعتماد میان مردم و حکومت با سختی‌های بیشتری نسبت به اعتماد بین افراد و گروه‌های هم‌تراز روبه‌روست. جامعه‌شناسان آنجا را که اعتماد کننده مردم باشند و مرجع اعتماد صاحبان قدرت، دارای پیچیدگی خاصی می‌انگارند (بایر، 231-260). از شارحان نهج البلاغه، مغنیه یادآور شده است که زندگی بدون تبادل اعتماد میان فرمانروا و مردم راست امکان‌پذیر نیست (4/ 86) و مکارم شیرازی، اعتماد متقابل پیشوا و پیروان را از اصول مسلم مدیریت شمرده است (2/ 223).
در خطبه‌ای از زبان حضرت، به این اعتماد متقابل میان حاکم و مردم اشاره شده و گفته شده است که حاکم را بر مردم حقی است و مردم را بر او حقی. اما حق حاکم نسبت به آنان این است که خیرخواه ایشان باشد و حق حاکم بر گردن آنان این است که به بیعت خود وفادار باشند و در حضور و غیاب، خیرخواه او باشند.
در عبارات نهج البلاغه، چگونگی جلب اعتماد مردم از سوی حاکم  بارها اشاره شده است. از جمله در موضعی از عهد مالک اشتر آمده است که وقتی حاکم مردم را به عدل‌گستری و همراه بودن (رَفق) با ایشان عادت دهد، موجب ایجاد اعتماد از سوی آنان خواهد شد (نامه 53/ 84). در خطبه‌ای نیز حضرت " برادران " خود را ستوده است که وقتی به جهاد خوانده می‌شوند، اجابت می‌کند و به پیشوای خود اعتماد داشته، از او پیروی می‌کنند (خطبه 182/ 32)؛ این برادری دینی است که چنین اعتمادی را میان مردم و حاکمی چون  امام علی (ع) شکل داده است.
با توجه به بدعهدی‌هایی که در زمان خلافت امام علی (ع) نسبت به آن حضرت پیش آمده بود و جنگ‌هایی که بر آن حضرت تحمیل شد، آن سوی این رابطه متقابل، یعنی اعتماد حاکم بر مردم نیز به کرات مورد توجه قرار گرفته و حضرت از این امر شکایت کرده است که مخاطبان قابل اعتماد نیستند (مثلاً خطبه 25/ 4؛ خطبه 34/ 3؛ خطبه 125/ 9). از جمله در جایی اشاره می‌کند که این مخاطبان هنگام فراخوان آزادگی و صداقت ندارد و به هنگام برون‌رفت از بحران، افراد قابل اعتمادی نیستند (خطبه 97/10؛ خطبه 125/ 10). همچنین به کسانی اشاره می‌کند که در گرد حاکم‌اند و با کیاست خود علاقه‌های او را درمی‌یابند و به خوش‌خدمتی می‌پردازند، ولی عملکرد آنان از روی منفعت‌طلبی است و در آن خیرخواهی و امانتی نیست که بتوان بر ایشان اعتماد کرد (نامه 53/ 92-93).
مآخذ: قرآن کریم؛ نهج البلاغه؛ مطهری، مرتضی، یادداشت‌ها، تهران، 1385ش؛ مغنیه، محمد جواد، فی ظلال نهج البلاغة، بیروت، 1358ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام: شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه، تهران، 1375ش؛ نیز:
Baier, A., "Trust and Antitrust", Ethics, vol. 96, 1986; Buffet, Warren, "Key Principle this Week: Trust", The Leader's Journal: Integrating Head and Heart, ed. John Horan-Kates, Bloomington: Author-House, 2011; Lüders, Marika et al., Innovating for Trust, Edward Elgar Publ., 2017; Overbeck, Jennifer et al., Negotiation on Groups, Emerald Group Publ., 2011; Tanis, Martin & Tom Postmes, "A Social Identity Approach to Trust: Interpersonal Perfection, Group Membership and Trusting Behaviour", European Journal of Social Psychology, vol. 35, Issue 3, May/June 2005.





پست الکترونیک را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید