پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۰۴:۴۲

جزییات مقاله

احسان

 
احسان
احسان: مصدر باب افعال از بن مایه حسن به معنای نیکی کردن.
مشتقات واژه احسان و مصادیق و نمونههای گوناگون آن واژه‌های پربسامد ستایش شده در قرآن و روایات شیعه و سنی است.
مفهوم شناسی: احسان ،کار نیکویی است که فایده آن به دیگران برسد و ازویژگیهای زیر برخوردار باشد: 1. عملی شایسته (نیکو، صالح، معروف، صدقه، خیر، تفضل و کمک) از منظر شرع، عقل؛ عرف و سیره عقلا باشد. 2.عمل ارادی از موجود با اختیار باشد.3. نتیجه و فایده آن به دیگران برسد.
امیرمومنان علیه السلام در توضیح آیه ( إِنَّ الله یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ والإِحْسانِ ) احسان را به معنای کمکی فراتر از استحقاق فرد مخاطب دانسته و فرموده است : الْعَدْلُ الإِنْصَافُ، والإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ(حکمت ۲۳۱) عدل همان انصاف است و احسان به معنای بخشش (بیش از استحقاق فرد مقابل) است.
نمونهها: مصادیق و نمونههای متعدد و گوناگون احسان گستره فراوانی را در بر میگیرد. بیشترین کاربرد احسان در حوزه روابط اجتماعی و روابط انسانی است که بروز دهنده زیباییهای عقلی و عاطفی فرد احسان کننده است. احسان در مواردی نسبت به کار نیک انسان در ارتباط با وظایف عبادی و الهی خود نیز به کار رفته است.
توصیه امیرمومنان به احسان با یادکرد نمونه های روشن آن همراه است: مَن آتاهُ اللّهُ مالًا فَلیَصِل بِهِ القَرابَةَ، وَ لیُحسِن مِنهُ الضِّیافَةَ، وَ لیَفُکَّ بِهِ‏ الأَسیرَ وَ العانِیَ، وَ لیُعطِ مِنهُ الفَقیرَ وَ الغارِمَ، وَ لیَصبِر نَفسَهُ عَلَى الحُقوقِ وَ النَّوائِبِ ابتِغاءَ الثَّوابِ؛ فَإِنَّ فَوزا بِهذِهِ الخِصالِ شَرَفُ مَکارِمِ الدُّنیا، و دَرکُ فَضائِلِ الآخِرَةِ. (خطبة 142)خداوند، به هر کس مالى دهد، باید با آن، پیوند خویشاوندی را تقویت کند؛ میهمانى‏ نیکو دهد؛ اسیر و گرفتار را از بند برهانَد؛ تنگ‏دست و وام‏دار را بهره بخشد؛ و با امید پاداش الهی، خود را بر [اداى‏] حقوق و [تحمّل‏] بلاهاى سخت، صبور سازد؛ زیرا دستیابى به این ویژگى‏ها، هم در دنیا مایه کرامت است و هم در آخرت، سبب شرافت.
فرمان خدا به احسان: احسانگری، اطاعت از فرمان الهی و گوشسپردن به آیات قران است.امیرمومنان در تبیین ناشایستگی رفتار توانگران احسان گریز فرموده است: یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ یَعَضُّ الْمُوسِرُ فِیه عَلَى مَا فِی یَدَیْه ولَمْ یُؤْمَرْ بِذَلِکَ قَالَ اللَّه سُبْحَانَه ( ولا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ ) ( حکمت 468) زمانى چنان سخت بر مردم خواهد رسید که توانگر، آنچه را در اختیار دارد، با چنگ و دندان نگه مى‏دارد، در حالى که به چنین کارى فرمان نیافته است؛ [بلکه برعکس‏] خداوند متعال فرموده است: «و [بخشش و] بزرگوارى کردن نسبت به یکدیگر را فراموش نکنید».
نماد حسن ظن به خدا:کمک به همنوع، خصلتی برآمده از اعتماد به خدا و دادههای اوست. اعتمادی که سبب میشود احسان کننده، دهش خود را زمینه ساز ناداری نپندارد و احسانگری را با اطمینان خاطر از جبران الهی انجام دهد.
از این رو امیرمومنان ع احسانگران را از مشورت با بخیل پرهیز داده است: لا تُدخِلَنَّ فی مَشوَرَتِکَ بَخیلًا یَعدِلُ‏ بِکَ عَنِ الفَضلِ ویَعِدُکَ الفَقرَ...فَإِنَّ البُخلَ وَالجُبنَ وَالحِرصَ غَرائِزُ شَتّى‏ یَجمَعُها سوءُ الظَّنِّ بِاللَّه‏ (نامه 53) بخیل را طرف مشورت خود قرار مده؛ زیرا تو را از داد و دِهِش، منصرف مى‏کند و از تنگ‏دستى مى‏ترسانَد....زیرا بخل و ترس و حرص، خصلت‏هاى پراکنده‏اى هستند که بدگمانى به خدا، آنها را گِرد هم مى‏آورد.
تبلور فطرت انسانی: احسانگری برآمده از درونمایه الهی و فطرت انسانی است. امیر مومنان علیه السلام در نامه به امام حسن علیه السلام توصیه می‌کند که شخص خود را ملاک و معیار سنجش میان خود و دیگران قرار داده و هرچه را برای خود میپسندد برای دیگران نیز بپسندد و به آنان احسان کند همچنان که دوست دارد که دیگران به او احسان و نیکی کنند. این راهکار به نهادینه شدن احسان در جامعه کمک میکند: یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وبَیْنَ غَیْرِکَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ واکْرَه لَه مَا تَکْرَه لَهَا ولَا تَظْلِمْ کَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وأَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ (نامه 31) نفْس خود را میزان سنجش میان خویش و دیگران قرار ده. پس دوست بدار براى دیگران، آنچه را براى خود دوست مى‏دارى، و ناپسند بدار برایشان، آنچه را براى خویش ناپسند مى‏دارى، و ستم مکن، چنان که دوست ندارى به تو ستم شود، و احسان کن، همان گونه که دوست دارى به تو نیکى شود.
نیکی به یتیم: احسان به کودکان یتیم به گونه خاص مورد توجه و توصیه امیر مومنان علیه السلام قرار گرفته است. افزون بر توصیه شرعی و عقلی در اهمیت اینگونه احسان، حضرت به سنت مکافات و جزای عمل در دنیا اشاره کرده و فرموده است: أَحْسِنُوا فِی عَقِبِ غَیْرِکُمْ تُحْفَظُوا فِی عَقِبِکُمْ(حکمت ۲۶۴) به فرزندان دیگران احسان کنید تا فرزندان شما محفوظ (و مشمول احسان) شوند.
احسان الهی: احسان الهی نسبت به بندگان خود نیز مورد توجه امیرمومنان است. حضرت، دارای های انسان را احسان الهی برشمرده و با برشمردن نعمت های الهی بر بندگان، احسان الهی را به آنان یادآوری می‌کند (خطبة 142).
استمرار احسان خدا نسبت به بندگان، ممکن است گونهای امتحان الهی باشد که در آیات و روایات اسلامی از آن با عنوان" استدراج" یاد شده است. نعمت بخشی مداوم خدا به بندگان ممکن است سبب جری شدن آنها گردد که نتیجه آن آتش دوزخ خواهد بود. کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالإِحْسَانِ إِلَیْه ومَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْه ومَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیه.  (حکمت 260) بسا کسانى که با احسان‏خداوند اندک اندک به عذاب حق نزدیک شده‏اندو به خاطر پوشاندن گناهانشان مغرور و فریفته شده‏اند و به سبب تعریف و تمجید [مردمان‏] از آنان به فتنه و تباهى افتاده‏اند!
احسان به بدکاران:امیر مومنان علیه السلام احسان را عملی انسانی و همراه با شمول فرارفتاری معرفی میکند که نمیتوان آن را با معیار عمل متقابل تفسیر کرد. از این رو حضرت، نیکی به نزدیکان نابکار را نیز توصیه کرده است: ولَا یَکُونَنَّ أَخُوکَ أَقْوَى عَلَى قَطِیعَتِکَ مِنْکَ عَلَى صِلَتِه ولَا تَکُونَنَّ عَلَى الإِسَاءَةِ أَقْوَى مِنْکَ عَلَى الإِحْسَان( نامه 31) هرگز نباید توانایى برادرت در قطع رابطه با تو بیش از توانایى تو در پیوند با او باشد و نباید توانایى او بر بدى کردن بیشتر از توانایى تو بر نیکى کردن باشد.
حتی پاسخ گفتن بدی دیگران با احسان نیز از منظر تربیتی مورد توجه و توصیه امام ع است: عاتِب أخاکَ بِالإِحسانِ إلَیهِ، وَاردُد شَرَّهُ بِالإِنعامِ عَلَیه‏ (حکمت ۱۵۸) با نیکى کردن به برادرت [که به تو بدى کرده است‏]، از او گِله کن و با نواختن او، شرّش را دفع کن.
این سخن به معنای مساوی شمردن نیکوکار و بدکار نیست. قدردانی از احسان کنندگان و تفاوت نهادن بین محسن و مسیء (نیکوکار و بدکار) ارج نهادن به رفتار نیکوی احسان کننده است و کار نیکوی او را در جامعه نهادینه می کند. ولَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ والْمُسِیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ  تَزْهِیداً لأَهْلِ الإِحْسَانِ فِی الإِحْسَانِ وتَدْرِیباً لأَهْلِ الإِسَاءَةِ عَلَى الإِسَاءَةِ وأَلْزِمْ کُلاًّ مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَه ) نامه 53) نباید نیکوکار و بدکار در نزد تو یکسان باشند؛ زیرا این امر، سبب بى‏رغبت شدن نیکوکاران به نیکوکارى و عادت کردن بدکاران به بدکارى مى‏شود؛ بلکه با هر کدام از آنان، چنان که سزاوارند، رفتار کن. در گزارش تحف العقول این نکته در پایان اضافه شده است:  یَنفَعکَ اللَّهُ بِهِ وتَنفَع بِهِ أعوانَکَ ( تحف العقول ص 130) که با این شیوه، خداوند به تو سود مى‏بخشد و تو نیز یارانت را سود مى‏رسانى.
بدکاران و ترغیب آنان به احسان در سخن امیرمومنان ع به بزرگداشت احسانکنندهنیز مورد توجه قرار گرفته است: ازْجُرِ الْمُسِیءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ (حکمت ۱۷۷) بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار، [از کردار بدش‏] باز دار.
جزای الهی: تذکراین نکته که خدای تعالی ناظر کارنیک محسنین و جزادهنده آنان است، روحیه‌ای در مخاطب ایجاد میکند که حتی ناشکری مخاطبان نیز مانع از احسان کردن او نخواهد شد. امام ع با تذکر حضور مردمان در محضر الهی، به آنان توصیه کرده است که در انجام کار نیک، توقع  قدردانی از دیگران نداشته باشند، زیرا خدای تعالی ناظر و شکرگذار محسنین است و آنها را دوست دارد. لَا یُزَهِّدَنَّکَ فِی الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا یَشْکُرُه لَکَ فَقَدْ یَشْکُرُکَ عَلَیْه مَنْ لَا یَسْتَمْتِعُ بِشَیْءٍ مِنْه وقَدْ تُدْرِکُ مِنْ شُکْرِ الشَّاکِرِ أَکْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْکَافِرُ ( والله یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)( حکمت ۲۰۴) ناسپاسی دیگران، تو را نسبت به نیکى کردن، بى‏رغبت نسازد؛ زیرا بى‏تردید، کسى که از آن کار تو بهره‏اى نمى‏بَرَد [یعنى خداوند]، از تو قدردانى مى‏کند و از سپاس‏گزارى او، به بیش از آن چیزى مى‏رسى که فرد ناسپاس فرو گذاشته است و خداوند، نیکوکاران را دوست مى‏دارد.
وظیفه حاکمان: احسان کارگزاران حکومتی به توده مردم، توصیه دیگر امیرمومنان علیه السلام است. حضرت در نامه به مالک اشتر،استمرار و بقای حکومت را در گرو خوشبینی مردم نسبت به حاکمان میداند و عامل ایجاد خوشبینی مردم را احسان حاکمان و کارگزاران به توده مردم برمیشمارد به گونه ای که بتواند سختیهای آنها را کاهش دهد. احسان حاکمان تنها به کمکهای مادی محدود نمیشود. نیکی حاکمان را باید در نوع رابطه آنان با مردمان جستجو کرد. نمونه مشخص احسان حاکمان به مردم کاهش هزینههای آنان و  تحمیل نکردن کاری است که به انجام آن تمایل ندارند. این گونه احسان، سبب پدید آمدن حسن ظن مردم نسبت به حاکمان میشود که پیامد آن، تثبیت و استمرار حکومت و قدرت خواهد بود: واعْلَمْ أَنَّه لَیْسَ شَیْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِیَّتِه مِنْ إِحْسَانِه إِلَیْهِمْ وتَخْفِیفِه الْمَئُونَاتِ عَلَیْهِمْ  وتَرْکِ اسْتِکْرَاهِه إِیَّاهُمْ عَلَى مَا لَیْسَ لَه قِبَلَهُمْ  فَلْیَکُنْ مِنْکَ فِی ذَلِکَ أَمْرٌ یَجْتَمِعُ لَکَ بِه حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیَّتِکَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یَقْطَعُ عَنْکَ نَصَباً طَوِیلًا.( نامه ۵۳) بدان که نیکى کردن زمامدار در حقّ شهروندان و سبُک کردن هزینه‏های آنان و آزاد گذاشتن ابراز ناخوشى از آنچه در آن زمینه، حقّى ندارد، مهمترین عامل پدیداری خوش‏گمانى شهروندان  به زمامداران است . پس رفتار تو چنان باشد که خوش‏گمانى به شهروندان را برایت فراهم سازد؛ چرا که خوش‏گمانى، رنج دراز را از تو بزداید.
در نامه امام علیه السلام به عبدالله بن عباس والی بصره نیز نیکی کردن والیان و حاکمان به مردم مورد توجه قرار گرفته و احسان به مردمان را وسیله ارتباط با مردم و ایجاد امنیت و آسایش برشمرده است:  واعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ ومَغْرِسُ الْفِتَنِ فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ واحْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ( نامه 18) بدان که بصره، جاى فرود شیطان و محل رویش فتنه‏هاست. پس با مردمان آن گفتگو کن با نیکى کردن به آنها، و گِرِه بیم را از دلشان بِگُشا.
ذخیره روز جزا: تاکید امیرمومنان ع بر احسان کردن به نیازمندان همراه با یادآوری جزای آن در روز قیامت زاویه دید جدیدی به مخاطب القا کرده و او را به انجام کار نیک تشویق میکند. روزی که تهیدستی انسان آشکار و نیازمندی او به ثوابی اندک برملاست. در واقع احسان گونهای ذخیره  سازی و سرمایهگذاری از ثروت دنیا برای روز قیامت است. از این رو شایسته است که انسان همه سرمایه خود را برای آن روز سخت ذخیره کرده و در این دنیا به اندک مالی قناعت کند و بقیه ثروت و سرمایه خود را احسان و انفاق کند: فَدَعِ الإِسْرَافَ مُقْتَصِداً واذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً وأَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وقَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ.( نامه21) اسراف را رها کن و میانه‏روى در پیش گیر. امروز، در اندیشه فردای قیامت باش. از مال، به اندازه ضرورت، نگاه دار و زیاده آن را براى روز نیازمندى‏ات (آخرت) روانه ساز.
تصویر زیبای امیر مومنان از مضمون آیه إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُم (إسراء : 7) نماد زاویه دید جدید در ترغیب مخاطب به احسان ایجاد است. حضرت با تصویرسازی ویژه از سفر طولانی آخرت و نیازمندی انسان به زاد و توشه فراوان در آن وادی میفرماید: اکنون که در دنیا، امکان فرستادن زاد و توشه به آخرت برای تامین نیازهای ایام دشوار حشر مهیاست، آن را غنیمت شمرده و در احسان به نیازمندان عجله کنید. زیرا برطرف کردن نیاز نیازمندان به معنای نهادن توشه آخرت خود بر دوش آنان است. آنان توشه تو را حمل میکنند تا آن را در روز سختی بازپس دهند. احسان به دیگران در واقع احسان به خویش است. گونهای سرمایه گذاری است که فایده آن تنها نصیب شخص احسان کننده میشود. اگر این باور برای انسان پدید آید که کمک کردن و دهش به دیگران، کاهش ثروت نیست بلکه ذخیره سازی برای روز تنگدستی  است همه افراد از یکدیگر در این امر نیک، پیشی خواهند گرفت.
وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیَّاهُ وَ أَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ ( نهجالبلاغه:نامه 31)
هرگاه مستمند بینوایى را یافتى که توشه ات را تا روز قیامت بر دوش گیرد و در آن روز که روز نیازمندى توست همه آن را به تو باز پس دهد ، چنین کسى را غنیمت شمار و بار خود بر او نه و اکنون که بر او دست یافته اى فراوانش مدد رسان، چه بسا ، روزى او را بطلبى و نیابى. و غنیمت شمار کسى را که در زمان توانگریت از تو وام مىگیرد تا در روز سختى به تو باز پس دهد.
آفتها:پیامد طبیعی احسان، پدید آمدن احساس بزرگی، رضایت و آرامش در فرد احسان کننده و توقع تحسین دیگران است.از این رو، ممکن است احسان به آسیب منت ، عجب و ستایشخواهی آلوده شود.
آفت پیرایه منت: بالاترین مرتبه احسان، نیکی کردن بزرگوارانه است. احسانی که افزون بر شایستگی ذاتی ( حسن فعلی) از انگیزه الهی نیز برخوردار بوده و آلوده به منت نهادن بر شخص مورد احسان نشود.
امیرمومنان علیه السلام در نامه به مالک اشتر اشاره می کند که کارگزار و حاکم، احسان خود به مردمان را با منت نهادن بر آنان تباه نکند زیرا منت گذاری احسان را نابود کرده و آن را از میزان عمل الهی دور میسازد: ِیَّاکَ والْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ أَوِ التَّزَیُّدَ فِیمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الإِحْسَانَ( نامه 53)  مبادا به سبب نیکى و احسانت بر مردم منّت گذارى، یا کار ناچیز خود را بزرگ جلوه دهى، یا وعده دهى و تخلّف کنى، که به یقین، منّت نهادنْ نیکى را نابود مى‏سازد.
امیرمومنان ع،  فرد خوشبخت را کسی معرفی کرده است که پس از نیکی کردن سخنی به زیاده نگوید:  طوبی لمن ...أَنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مَالِه وأَمْسَکَ الْفَضْلَ مِنْ لِسَانِه (حکمت 123) خوشا به حال کسى که ... زیادى مال خود را انفاق کرد و زبانش را از زیاده‏گویى نگه داشت. سخن امام ع در عدم زیاده گویی ناظر به گفتار منت آلود است.
 آفت عجب: به خود بالیدن انسان، احسان او را نابود میکند. شیطان در پی نابودی فردی است که با آگاهی از نیکی عمل خود و نیاز فرد مورد احسان، تصمیم به انجام کار نیک گرفته و موفق به انجام احسان نیز شده است تا با عجب آفرینی نیکوکاری او را نابود کند: إِیَّاکَ والإِعْجَابَ بِنَفْسِکَ والثِّقَةَ بِمَا یُعْجِبُکَ مِنْهَا وحُبَّ الإِطْرَاءِ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشَّیْطَانِ فِی نَفْسِه لِیَمْحَقَ مَا یَکُونُ مِنْ إِحْسَانِ الْمُحْسِنِینَ(نامه 53) زنهار از به خودبالیدن و تکیه کردن به آنچه که تو را به خودپسندى مى‏کشانَد، و از شیفتگى به ستایش شدن؛ زیرا اینها از مناسب‏ترین فرصتهاى شیطان است تا نیکى نیکوکاران را بر باد دهد.
آسیب شناختی: آسیب بنیادین در احسان، تغییر جایگاه فرد نیکوکار و بدکار در جامعه و در منظر مردم است به گونه ای که محسن را گناهکار پندارند و گناهکار را نیکوکار شمارند. این حالت در دوره امیر مومنان علیه السلام در جامعه کوفه پدید آمده بود، بدین سبب حضرت از آن دوره با عنوان جور زمان یاد می کند. أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وزَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیه الْمُحْسِنُ مُسِیئاً ویَزْدَادُ الظَّالِمُ فِیه عُتُوّاً (خطبه 32) اى مردم! ما گرفتار روزگارى لجوج و زمانه اى سرکش شده ایم که در آن نیکوکار بدکار شمرده مى شود و ستمکار بر طغیانش مى افزاید.
پست الکترونیک را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید