پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۱۲:۴۹

جزییات مقاله

استکبار

 
شناسه مدخل
معنای لغوی و اصطلاحی استکبار
تعداد کاربرد این کلمه در قرآنکریم و نهجالبلاغه
انواع معانی استکبار در تفاسیر قرآن و ترجمههای نهجالبلاغه
بررسی حیطههای موضوعی استکبار در نهجالبلاغه
متن مقاله
واژۀ استکبار از ریشه «کبر» است. سه واژۀ «کِبْر»، «تکبّر» و «استکبار» نزدیک بهم هستند. «کِبْر» حالتی ناشی از اعجاب نفس و احساس خودبزرگبینی است (راغب، 697). «تکبّر» بر اظهار کِبر اشاره دارد. این صفت در بنده، از رذایل صفات خبیثه است، چراکه بندۀ ذلیل و مملوک و فقیر و محدود و ضعیف شایسته نیست که تکبّر ورزد (مصطفوی، 10/19). بزرگترین نوعِ «تکبّر» نسبت به خداوند و ممانعت از پذیرش حق و عبادت او است (راغب، 697). «استکبار» طلب کِبر است؛ خواه ارادی باشد: «وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً» (نوح:7) و خواه طبیعی: «إِلَّا إِبْلِیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ» (بقره:34) (مصطفوی، 10/18). ابنمنظور، استکبار را نپذیرفتن حق از روی عناد و تکبّر (ابنمنظور، 5/126) و طریحی، بزرگیطلبی و تسلیم حق نشدن (طریحی، 3/466) میدانند. استکبار ممدوح آن است که فرد در زمان و مکان و نسبت به آنچه واجب است، طلب بزرگی کند و استکبار مذموم آن است که فرد بهواقع بزرگ نباشد و ابراز بزرگی کند (راغب، 697؛ قرشی، 6/74).
«استکبار» و فعل و اسم آن، 25 بار در قرآنکریم و 9 بار در نهجالبلاغه به کار رفته است.
تفاسیر چهار نوع نگاه به معنی این کلمه دارند: الف) برخی آن را هممعنای تکبّر میدانند (فخررازی، 24/600؛ ابوحیّان اندلسی، 1/245؛ آلوسی، 1/233)؛ ب) برخی تکبّر را مربوط به زمانیکه فرد سزاوار بزرگیطلبی است، میدانند ولی در استکبار این شایستگی وجود ندارد (طوسی، 4/394؛ طبرسی، 3/225؛ بیضاوی، 2/111؛ فیضکاشانی، 1/524)؛ ج) برخی استکبار را همیشه مذموم ولی تکبّر را دو جانبه میدانند؛ یعنی تکبّر ظهور بزرگی است؛ خواه این از درون نشأت بگیرد (نظیر خداوند متعال) که ممدوح و بهحق است و خواه ادّعایی باطل باشد که مذموم است (طباطبایی، 12/266)؛ د) برخی نیز استکبار را به معنای مبالغه و زیادهروی در کبر میدانند (ابنعاشور، 1/410).
مترجمان نهجالبلاغه استکبار را به چهار معنی ترجمه کردهاند: الف) سرکشی (کاشانی، 2/218)؛ ب) گردنکشی (آیتی، 565؛ افتخارزاده، 118؛ انصاریان، 544)؛ ج) خودپسندی و گردنکشی (فیضالاسلام، 2/789) و د) خودخواهی (زمانی، 603).
به فرمایش حضرت علی(ع)، خداوند متعال کبریایی را فقط برای خویش پسندیده، قلمروش را بر دیگران بسته و بندگانی را که به داعیۀ استکبار با او ستیزه کنند، لعنت کرده است (خطبه192). اگر قرار بود که خداوند به بندهای رخصت کبر دهد، بیشک به انبیاء و اولیای برگزیدهاش چنین رخصتی میداد، اما میبینیم که او، کبرورزی را برایشان ناخوش داشته و فروتنی را پسندیده است؛ چنانکه گونههایشان را به زمین و پیشانیهایشان را بر خاک میساییدند و در برابر مؤمنان همواره فروتن بودند و خود از مستضعفان بودند که خدا با گرسنگی آزمودشان، به سختکوشی واداشتشان، با حوادث هولناک امتحانشان کرد و با صافی ناکامیها بپالودشان (همان).
از سوی دیگر، مسألۀ استکبار وسیلۀ آزمایش فرشتگان مقرّب الهی نیز بوده است (خطبه192). اگر خداوند میخواست با آزمونی آسان ایشان را محک میزد، ولی او آفریدگانش را با تکالیفی که ریشههایش ناشناخته است، میآزماید تا بدین وسیله از هم متمایزشان سازد، استکبارشان را بزداید و خودپسندی را از ایشان دور کند (همان).
ابلیس نیز در این آزمایش، اولین مستکبر عالم خلقت و پیشوای متعصّبان و نیای مستکبران شناخته شد و مستحق خشم الهی (خطبه 1و 192)، عقوبت دنیوی (خواری و ذلّت) و اخروی (آتشی فروزان) (خطبه192) شد. اما سوارکاران میدان تکبّر و جهالت به تصدیق شیطان شتافتند (همان).
حضرت علی(ع) از متکبّران درشگفت است؛ چراکه دیروز نطفهای بیش نبودند، فردا هم لاشهای بیش نخواهند بود (حکمت126)؛ روزیرسان خود نیستند و در رویارویی با مرگ کمترین ایستادگی را نمیتوانند (حکمت454)، ولی امروز طلب بزرگی میکنند؛ باید که منزل قبر را به یادآرند و فخرفروشی را وانهند و تکبّر را بزدایند (حکمت398). آنحضرت استکبار حاکمان در اثر قدرت را تهدیدی علیه اخلاق و ایمان و نظام دانست (نامه53) و درمان آن را دقت در بزرگی مُلک خدا و نیروی تسلّط او بر انسان بیان فرمود که سبب میشود بیتردید نافرمانی رام گردد، تندروی مهار زده شود و آنچه از خرد گریخته است، به سوی انسان بازگردد (نامه53).
مولای متّقیان(ع) در برحذر داشتن مردم از تبعیّت ابلیس، او را منشأ تعصّب، بحران و اختلاف معرفی نمود و قتل هابیل را نتیجۀ کینه و حسادت قابیل و دمیدن باد تکبّر از سوی ابلیس در وجود وی دانست (خطبه192). تکبّر، زمینۀ گناه و لغزشهای دیگر میشود (خطبه95 و حکمت371) و دوری از آن، ویژگی صالحان و مؤمنان راستین است (خطبه192) که مراقب بودند و به بیماری مسری شیطان مبتلا نگشتند (همان).
به فرمایش آنحضرت باید با استکبار و مستکبران مبارزه نمود، از مجالس و مهمانیشان دوری گزید (نامه45) و از فرمانبری بزرگانی که با حسب خویش، تکبّر میورزند و با پیوندهای خونیشان برتری میجویند، پرهیز نمود (خطبه192). نباید صاحبنفوذان برای تجاوز به حاکم اسلامی طمع کنند و ناتوانان از عدالتش ناامید شوند (نامه45). باید از عقوبت و کیفر امّتهای مستکبر پیشین عبرت گرفت (خطبه192) و از عوامل کبر به خدا پناه برد (همان).
خدای سبحان در فلسفۀ عبادات، نفی استکبار را نهفته است. او با سختی سفر حج، نمازها، زکاتها، سختکوشیهای ایام روزهداری از بندگان مؤمنش پاسداری میکند تا آرامش در میانشان و خشوع بر چشمانشان حاکم شود، جانهاشان خاکساری پذیرد، دلهاشان شکستن آموزد و خودپسندی ترکشان گوید (همان). پس باید که انسانها چشم بگشایند و بر تأثیر این کارها در برکندن جوانههای فخرفروشی و پیشگیری از کبرورزی، ژرف بنگرند (همان).
بنابراین حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه به شش مسأله دربارۀ استکبار اشاره فرموده است: معرفی شایستگان برای استکبار، غیرمنطقی بودن استکبار از سوی دیگران و دلایل آن، وسیلۀ آزمایش بودن استکبار، نتایج شوم استکبار، لزوم مبارزه با استکبار و درمان استکبار.

کتابشناسی
‏قرآنکریم
نهجالبلاغه، ترجمه: عبدالمحمد آیتى، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1376ش.
----، مترجم: محمودرضا افتخارزاده، تهران: روزگار، 1379ش.
----، ترجمه: حسین انصاریان، تهران: انتشارات پیام آزادى، 1378ش.
----، ترجمه: مصطفى زمانى نجفآبادى، چ12، تهران: انتشارات نبوى، 1378ش.
----، ترجمه و شرح: سیدعلینقی فیضالاسلام، چ5، تهران: انتشارات فقیه، 1379ش.
----، ترجمه و شرح: فتحاللهبنشکرالله کاشانی (تنبیهالغافلین و تذکرةالعارفین)، تصحیح: سیدمحمدجواد ذهنی تهرانی، چ1، تهران: پیام حق، 1378ش.
‏ ‏آلوسى، سیدمحمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، بیروت: دارالکتب العلمیه‏، 1415ق‏.
ابن‌عاشور، محمدبن‌طاهر، التحریر و التنویر، بیروت: مؤسسة التاریخ، 1420ق.
ابنمنظور، محمدبنمکرم‏، لسان العرب، بیروت: دار صادر، 1414ق‏.
‏ابوحیّان اندلسى، محمدبنیوسف‏، البحر المحیط فى التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل‏، بیروت: دار الفکر، 1420ق‏.
بیضاوى، عبداللهبنعمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: محمدعبدالرحمن مرعشلى‏، بیروت: دار احیاء التراث العربى‏، 1418ق.
راغب اصفهانى، حسینبنمحمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت: دار العلم، 1412ق‏.
‏طباطبایى، سیدمحمدحسین‏، المیزان فى تفسیر القرآن، قم: انتشارات اسلامى جامعۀ مدرسین، 1417ق‏.
‏طبرسى، فضلبنحسن،‏ مجمعالبیان فى تفسیر القرآن، چ3، تهران: انتشارات ناصرخسرو، 1372ش‏.
طریحى، فخرالدین‏، مجمع البحرین‏، تهران: کتابفروشى مرتضوى، ‏1375ش‏.
‏ طوسى، محمدبنحسن‏، التبیان فى تفسیر القرآن،‏ تحقیق: احمد قصیر عاملى‏، بیروت: دار احیاء التراث العربى، بیتا.‏
فخررازى، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب‏، چ3، بیروت: دار احیاء التراث العربى‏، 1420ق‏.
فیضکاشانى، محسن،‏ تفسیر الصافی، تحقیق: حسین اعلمى، چ2، تهران: انتشارات الصدر، 1415ق‏.
قرشى، سیدعلىاکبر، قاموس قرآن‏، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چ6، 1371ش‏.
‏مصطفوى، حسن‏، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب‏، 1360ش‏.
پست الکترونیک را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید