آسمان، گنبد آبی بر فراز زمین
آسمان، گنبد آبی بر فراز زمین. واژۀ معادل آسمان در زبان عربی «سَماء» است، گرچه برای سماء معانی دیگری مانند سقف هر چیزی از جمله خانه، باران، ابر و پشت اسب نیز برشمردهاند. همۀ این معانی بر بلندی و قرار گرفتن در بالا دلالت میکنند و از اینرو اغلب لغتشناسان این واژه را از ریشۀ «سُمُوّ» به معنای ارتفاع دانستهاند (خلیل بن احمد، ج7 ص318-319؛ ازهری، ج13، ص78؛ جوهری، ج6 ص2381-2383). اگر واژۀ سماء از این ریشه باشد، با «اسم» همریشه خواهد بود؛ گرچه گفته شده است که برخی از ادیبان کوفی واژۀ اخیر را از ریشۀ «وَسم» به معنای نشانه میدانستند (رضی الدین استرآبادی، ج2، ص258؛ زبیدی، ج19، ص538). جمعهای این واژه را سَمٰوات، أسمِیَة، سُمِیّ و سَماء گفتهاند؛ زبیدی معتقد است دو واژۀ اول جمع سماء به معنای باران است و سموات برای جمع بستن سماء در معنای آسمان (در مقابل زمین) بهکار میرود (زبیدی، ج19 ص537).
واژۀ سماء در قرآن کریم در بافتهایی که از بارش باران، آراستن با ستارگان، ارتباط با ابرها و مانند آن سخن رفته است کاربرد دارد (برای نمونه، رک: بقره: 22؛ یونس: 24؛ طور: 44؛ حجر: 16؛ ملک: 5) و در مجموع همان معنای مشهور آن یعنی آسمان در برابر زمین را به ذهن میآورد، گرچه در برخی آیات برداشت معنای استعاری بهتر بهنظر میرسد (رک: ادامۀ مقاله). در کاربردهای بایبلی، واژۀ שָּׁמַיִ عبری در حالت جمع (שָּׁמַיִם: shamaim) و ܫܡܝܐ (shmaia) در سریانی به معنای آسمان است (پیدایش: 1/1، 8، 9، 14 و...) و افزون بر معانی آسمان دیدنی از جمله جایگاه ستارگان و جایی که از آن باران میبارد، به معنای تخت خدا و جایی که خداوند بر آن مستقر میشود و نیز گاهی جایگاه فرشتگان بهکار رفته است (گزنیوس، ص1027-1030؛ اسمیت، ص583، 584).
در نهج البلاغه نیز واژۀ «سماء» اغلب به معنای «آسمان» بهکار رفته است، گرچه در جملۀ دعایی «وأنزِل عَلَینَا سَماءً مُخضِلَة» (خطبۀ 115) میتوان آن را به «باران» نیز معنا کرد که این معنا در تعدادی از ترجمههای فارسی دیده میشود (رک: خاتمی، ص599). برخلاف قرآن کریم که ارتباط سماء با ستارگان و باران فقط در حالت مفرد واژه دیده میشود (رک: عبدالباقی، ذیل واژه)، در نهج البلاغه تعبیر قرآنی «السماء الدنیا» بهکار نرفته است، اما کاربردهای آسمان در آن بسیار به قرآن شباهت دارد و در مواردی میتوان گفت سخنان منقول از امیرالمؤمنین تفسیر آیات قرآن در این زمینه است. همانند قرآن، آسمان در نهج البلاغه را میتوان به دو معنای مادی و معنوی یا استعاری دانست: در معنای اول، آسمان همان فلک نیلگون دیدنی و در مقابلِ زمین است که محل ریزش باران، پرواز پرندگان و جایگاه ستارگان، و همنشین باد، آب، هوا، افق و رعد است (رک: خطبۀ 90، 126، 143، 181، 185، 192؛ نامۀ 45) و در معنای دوم، آسمان یا آسمانهای بالا همچون جایگاه وحی و اخبار آسمانی و نیز محل سکونت فرشتگان است (رک: خطبۀ 1، 20، 91، 109، 235). روشن است که منظور از آسمانی که مجاهدان در راه خدا آنجا شناختهشده هستند (خطبۀ 102؛ نیز رک: خطبۀ 187)، راههایی که امام علی(ع) به آنها آشناتر از راههای زمین است (خطبۀ 189)، تشبیه خاندان محمد(ص) به ستارگان آسمان (خ 100)، و نیز درهای آسمان که برای اهل ذکر گشوده است (خطبۀ 222) همین معنای استعاری دوم است.
همچون قرآن که آسمان را دارای «بروج» دانسته است (بروج: 1؛ حجر: 16؛ فرقان: 61)، براساس خطبۀ 90 نهج البلاغه نیز آسمان دارای «أبراج» است که آن را ستارگان، جایگاه ستارگان و ماه و خورشید، یا قصرهایی در آسمان معنا کردهاند (رک: مجلسی، ج54، ص25؛ شوشتری، ج1، ص189؛ قرشی، ج1، ص126). این مضمون در خطبۀ 91 که فرشتگان تمامی طبقات آسمان را فرا گرفتهاند، میتواند به آفرینش طبقه طبقۀ هفت آسمان در آیۀ دوم سورۀ ملک و آیۀ پانزدهم سورۀ نوح اشاره داشته باشد. همچنین، اینکه آسمانها و زمینها کلیدهایشان را به خداوند تقدیم کردهاند (خ 133) به آیات 63 سورۀ زمر و 12 سورۀ شورى 12 اشاره دارد، که برطبق آنها کلیدهای آسمان و زمین به دست خداست. آفرینش بدون ستون آسمانها (رعد: 2؛ لقمان: 10)، پاسخ مثبت آنها به دعوت الهی (فصلت: 11)، بالا رفتن سخن پاک و عمل صالح انسانها به آسمان (فاطر: 10)، سپاهیان آسمانها و زمین (فتح: 4، 7)، گنجهای آسمانها و زمین (منافقون: 7) از دیگر تعابیر قرآنی است که در خطبههای 182 و 183 بهکار رفتهاند.
بحث از آفرینش آسمانها در نهجالبلاغه، عمدتاً در خطبههای اول، 91 و 211 آمده است. خلقت آسمانها در خطبۀ اول پس از آفرینش فضا و جوّ و هوا، پدیدار شدن آبى در این فضا، در هم کوبیدن آبها بهوسیلۀ یک تندباد و پیدایش امواج و سرانجام با عبارت «فسوّی منه سبعَ سماوات» آفرینش آسمانهاى هفتگانه مطرح شده است. در مورد مرجع ضمیر «منه» در این عبارت، ابنابیالحدید (ج1، ص87) ضمیر را به مرجعی دورتر یعنی «آب» باز میگرداند نه «کف»، زیرا هیچکس معتقد نیست که آسمان از کف آب آفریده شده بلکه گفتهاند از بخار آب خلق شده است. اما ابنمیثم (ج1، ص138)، ضمیر را به مرجع نزدیک برگردانده و خلق آسمانها از کف آب را نیز بدون اشکال دانسته است. وی برای جمع میان خطبۀ امام علی(ع) و آیۀ 11 سورۀ فصلّت که در آن آمده است «آسمان در آغاز دودی بود»، به روایتی از امام باقر(ع) استناد کرده است که در آن گفته شده: از آن موج و کف، بخاری – که با آتش ارتباط ندارد - بر میآید که آسمان از آن پدید آمده است. به گفتۀ ابنمیثم، دود در قرآن کریم به معنای حقیقی دود که از آتش بلند میشود نیست و مفسران بر این امر اتفاق نظر دارند و معتقدند این دود محصول تنفّس و تبخیر آب در اثر تموّج آن است. بنابراین، آسمانها از بخار منفصل از آب، و زمین از بخاری که جدا نمیشود (کف) پدید آمده است (ابنمیثم، ج1، ص141-142). این در حالی است که لغتشناسان «دخان» را «دودی که از آتش بلند میشود» معنا کردهاند (جوهری، ج5، ص2111؛ ابن فارس، ج2، ص336).
در ادامۀ این خطبه آمده است که خداوند پایینترین آسمان از آسمانهای هفتگانه را «موج مکفوف» قرار دارد و بالاترین آنها را سقف محفوظی که آن را بدون پایه برافراشت و سپس «آن» را با ستارگان آراست (زَیَّنَها بِزینَةِ الکَوَاکِب). شارحان نهجالبلاغه، نسبت آسمان با موج در این عبارات را مجازی دانسته و موج را تشبیه یا استعاره برای آسمان نزدیکتر فرض کردهاند، که وجه شبه آن میتواند پاکی، رنگ مشابه یا بلندی باشد و یا لرزش ستارگان که با امواج آب شباهت دارد (رک: مجلسی، ج54، ص186-187؛ خویی، ج1، ص376). در مورد مرجع ضمیر «زَیَّنَها»، برخی ارجاع ضمیر به آسمانهای هفتگانه را بدون اشکال دانسته، گفتهاند عدد هفت بر حصر آسمانها در این تعداد دلالت نمیکند و ذکر این عدد به دلیل آن است که مخاطبان قرآن تنها همین اطلاعات را دربارۀ افلاک و ستارگان در اختیار داشتند (مغنیه، ج1، ص36، 38). اما تفسیر رایج این است که عدد هفت بر تکثیر دلالت ندارد و حصر را میرساند. بر این اساس، ضمیر در عبارت نهجالبلاغه به آسمان دنیا برمیگردد. بنابراین، همۀ ستارگان و کهکشانهایی که میبینیم، آسمان اول است و در ورای این مجموعه، شش آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس بشر دور است (مکارم شیرازی، ج1، ص148-149). آفرینش جهان در خطبۀ 91 شباهت زیادی به خطبۀ اول دارد، با این تفاوت که خلقت آسمان در آن مستقیماً از دود است. برطبق خطبۀ 211، خداوند از آب دریاى پر امواج و متراکم مادۀ خشک و جامدی پدید میآورد و از این ماده طبقاتی پیدا میشود و با گشودن طبقاتِ بههمپیوسته هفت آسمان بنا میگردد. همچنین، براساس خطبۀ 160 که آن را ابنعبدربّه (ج4، ص168-167) نیز نقل کرده است، آسمانها در هوا معلّق است. برخی از شارحان معاصر کوشیدهاند با تأویل واژههای قرآن و روایات، مفاد آنها را با علم امروزی تطبیق دهند که برطبق آن، جهان در آغاز تودهاى گاز بوده و سپس با حرکت دورانى که داشته به حلقههاى مختلفى تقسیم شده، و از هم جدا گردیدهاند (مکارم شیرازی، ج1، ص132؛ آشتیانی/امامی، ص266).
منابع
ابن أبیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهجالبلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل إبراهیم، دار إحیاء الکتب العربیة، 1378/1959.
ابن عبد ربه اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش عبدالمجید الترحینی، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1404/ 1983.
احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، مکتبة الإعلام الإسلامی، 1404.
ابن میثم بحرانى، شرح نهجالبلاغة، دفتر نشر الکتاب، 1362.
ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، دار احیاء التراث العربی، بیروت 1421.
آشتیانی، محمدرضا/ امامی، محمدجعفر، ترجمه گویا و شرح فشردهاى بر نهجالبلاغه، قم، انتشارات هدف، بیتا.
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، بیروت 1407/ 1987.
خاتمی، احمد، فرهنگ برابرهای فارسی نهج البلاغه، تهران، انتشارات بنیاد نهج البلاغه، 1391ش.
خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، به کوشش مهدی مخزومی/ ابراهیم سامرائی، مؤسسة دار الهجرة، 1409.
خویی، میرزا حبیب الله هاشمى، منهاج البراعة فی شرح نهجالبلاغة، به کوشش سید ابراهیم میانجى، مکتبة الاسلامیة، تهران: 1358.
رضی الدین استرابادی، شرح شافیة ابن الحاجب، به کوشش محمد نور الحسن/محمد الزفزاف/محمد محییالدین عبدالحمید، دار الکتب العلمیه، بیروت 1395/1975.
زبیدی، محب الدین محمدمرتضی حسینی، تاج العروس، به کوشش علی شیری، دار الفکر، بیروت، 1414 ـ 1994م.
شوشتری، محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهجالبلاغة، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1376.
قرشی بنابی، سید علیاکبر، مفردات نهجالبلاغه، به کوشش محمدحسن بکائی، تهران، نشر قبله، 1377.
مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت 1403/1983.
مغنیه، محمدجواد، فی ظلال نهج البلاغه، بیروت، دار العلم، 1358.
مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام: شرح تازه و جامعى بر نهجالبلاغه، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1375ش.
Gesenius,William, A Hebrew and English Lexicon of The Old Testament, translated by Edward Robinson, Boston and NewYork 1907.
Smith, J. Payne (Editor), A Compendious Syriac Dictionary, Founded upon the Thesarus Syriacus of R. Payne Smith, D.D., Oxford University Press,1957.
תנייך: Hebrew-English Tanakh, Varda Books, skokie, illinois, USA 2009 – 5769.