شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۰۹:۱۲

جزییات مقاله

استبداد

 
بسم الله الرحمن الرحیم
استبداد اصطلاحی است بهمعنای خودکامگى و نفس مدارى. این مفهوم در علوم سیاسی و اجتماعی مورد توجه است. ریشه استبداد از «ب‌د‌د» بهمعنای پراکندگی و فاصله است و استبداد مشتق از آن به معنای «انفراد در هر امری و اختصاص دادن آن به خود، بدون مشارکت دیگران» (طریحی، ج ۱، ص ۱۶۲، ابنمنظور، ج ۱، ص ۳۳۹) و در برابر مشورت است، چنان‌که «استبداد در رأی» به معنای انفراد در رأی خود و بی‌توجهی به نظر دیگران (ابنمنظور، ج‌1، ص‌339) در اصطلاح سیاسی به سلطه فرد یا گروهی در یک نظام و حکومت و تصرف در حقوق مردم، بدون لحاظ قانون و نظر زیردستان (کیالی، ج ۱، ص ۱۶۶-۱۶۷؛ آقابخشی، ص‌۲) و بدون ترس از بازخواست (کواکبی، ص‌۴۱؛ آقابخشی، ص‌۱۱۲) گفته می‌شود و ازآن‌جهت نزد عرف ناپسند است که پیامد آن رسیدن ضرر و آسیب به توده مردم به جهت اِعمال قدرت غیرمسئولانه و نامشروع یک فرد یا یک گروه محدود بر عموم است و چون این پدیده نوعاً از سوی فرمانروایان رخ می‌دهد، برخی مقصود از استبداد به‌صورت مطلق را «استبداد فرمانروایان» دانسته‌اند. (کواکبی، ص‌۴۱)
واژه استبداد در نهج‌البلاغه در سه فراز آمده است:
 «... وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا کَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکُهُ الْقَوَاصِفُ...» (صبحی صالح، ص 81) در این فراز معنای آن ریشه در تفرد و یگانگی امام علی در فضیلت‌ها و پیشی گرفتن ایشان بر دیگران در این امر دارد که در ترجمه مترجمان از این واژه انعکاس یافته است. (معادیخواه،1374، 52؛ فیضالاسلام 122؛ انصاریان ص 111؛ دشتی 91).
 «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا» (صبحی صالح، ص 500) در ترجمه این متن بیشتر به معنای اصطلاحی استبداد رأی و تقابل آن با مشورت تمرکز شده است، (فیضالاسلام، 1165؛ انصاریان 799؛ احمدزاده، 351) هرچند برخی از مترجمان به وجه سیاسی و اجتماعی آن نیز توجه داده‌اند (آیتی، ص 875؛ دشتی، 665).
«أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَیْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِرَسُولِ اللَّهِ» عموم مترجمان استبداد را به معنای سیاسی و امروزین آن و معادل خودکامگی ترجمه کرده‌اند. (انصاریان، 364؛ معادیخواه،1374، 187؛ آیتی، ص 377؛ آقا میرزایی، ص 172)
شارحان نیز در شرح این فرازها از نهج‌البلاغه دارای رویکردهای مختلف هستند؛ چنانکه برخی شارحان همچون ابن ابی الحدید (ج 18، ص 383)، شوشتری (ج 14، ص 646)، نواب لاهیجی (ص 308) و جواد مغنیه (ج 4، ص 323 و 334) درباره استبداد به رأی تنها به مفهوم مشاوره و جنبه فردی آن و اهمیت و فضیلت مشاوره اشاره‌کرده‌اند و ابن میثم بحرانی (ج 5، ص 335) تنها با اشاره‌ای به اهمیت آن در جنگ و امثال آن و نسبت آن به پادشاهان به مفهوم اصطلاحی آن نزدیک شده است اما در شرح شارحانی چون قزوینی حائری (ج 2، ص 220) و آیه الله خویی (ج 21، ص 243) صراحتاً به مفهوم سیاسی و اصطلاحی آن پرداخته‌شده و آن را به معنای استبداد و دیکتاتوری در همه امور همچون ولایت، تصرف در بیت‌المال، منازعات اجتماعی، امور اجرایی و مسائل عمومی که به مردم و ملت مربوط میشود تعمیم دادهاند. آیت‌الله خویی حتی در جنبه فردی استبداد به رأی در برابر خداوند را مطرح میکند و نتیجه آن را اظهار استقلال از خداوند و تمرّد از اطاعت او و به‌تبع آن سرپیچی از امام میداند. (خویی، ج 7، ص 248-250)
 اما مفهوم استبداد در نهج‌البلاغه با واژگان دیگری همچون «استئثار» مانند: «مَنْ مَلَکَ اسْتَأْثَرَ»(صبحی صالح، قصار 160، ص 500؛ ابن میثم، ج 5، ص 334) و واژه «تفتأت‏ بب»(صبحی صالح، نامه 5، ص 366؛ ابن میثم، ج 4، ص 351) قابل پیگیری است. البته ابن ابی الحدید «استئثار» را تنها مربوط به مال و مقام میداند (ابن ابی الحدید، ج 18، ص 381) و بسامد این واژه و مشتقات آن در متن نهجالبلاغه از واژه استبداد بیشتر است تا بدانجا که در برخی از تک‌نگاشت‌ها این مفهوم با این واژه عنوان یافته و بررسی شده است. (دلشاد تهرانی، 1380، ص 303-311؛ امیری، 1395، ص 120-124)
واژه استبداد در هیچیک از فرهنگنامه‌ها، معاجم و تصانیف موضوعی نهج‌البلاغه بجز فرهنگ آفتاب (معادیخواه،1386، ج 2، ص 207، مدخل استبداد) به‌صورت مدخل مستقل بررسی نشده است؛ اما این مفهوم با همین واژه و واژگان جانشین خود همچون «استئثار» و معادل فارسی آن «خودکامگی» و عبارات و فرازهایی که شامل مفهوم اصطلاحی استبداد است، در متن نهج‌البلاغه کاویده شده و در تک‌نگاشت‌های متأخر اعم از کتاب‌ها و مقالات انعکاس یافته است.
امام علی سقوط استبدادگران را قطعی میداند: «هر که حاکم شود استیثار و استبداد کند» (صبحی صالح، ص 500)، استبداد را عامل رکود فکری معرفی میکند: «چه‌بسا عقلى که به دست هواى نفس حاکم اسیر است‏» (صبحی صالح، ص 506) و استبداد و خشونت را مانع تعادل سیاسی: «سرانجام اوّلى حکومت را به راهى درآورد و به دست کسى (عمر) سپرد که مجموعه‏اى از خشونت، سختگیرى، اشتباه و پوزش طلبى بود» (صبحی صالح، ص 48) و آن دو را دو شاخه منیّت میشمارد: «و فریاد مزن که من بر شما گمارده‏ام، فرمان مى‏دهم باید اطاعت شوم» (صبحی صالح، ص 426) و حاکمیت شیطان در رژیم‌های استبدادی را عینی دانسته: «از دشمن خدا (شیطان) بترسید از اینکه شما را بدرد خود (کبر و سرکشى) گرفتار کند» (صبحی صالح، ص 287) ترک آن را در رأس حقوق سیاسی میداند: «تو را نرسد که به استبداد و دل خواه در میان مردم رفتار کنی» (صبحی صالح، ص 366) (معادیخواه،1386، ج 2، ص 207، مدخل استبداد)
 امام   ضمن مطرح کردن اصل نفی استبداد و استبدادپذیری: «بپرهیز که خود را در بزرگى همانند خداوند پندارى، زیرا خداوند هر سرکشى را خوار مى‏سازد و هر خودپسندی را بى‏ارزش مى‏کند‏» و «تو را نرسد که به استبداد و دل خواه در میان مردم رفتار کنی» (صبحی صالح، ص 426؛ ص 366) ویژگی فرد مستبد را شامل استئثار قلبی یعنی دچار خودپسندی و خودبرتربینی ذاتی «هر که حاکم شود استیثار و استبداد کند» (صبحی صالح، ص 500؛ ابن میثم، ج 5، ص 334)؛ استثار فکری یعنی استقلال فکری مطلق و بی‌نیازی به مشورت و همفکری «هر که استبداد ورزد هلاک شود» (صبحی صالح، ص 500) استئثار رفتاری یعنی امتیازخواهی خود او «بپرهیز از امتیازخواهی و این‌که چیزی را به خود مخصوص داری که [بهره] همه مردم در آن یکسان است» (صبحی صالح، ص 442) و نزدیکانش «رأی زمامدار، نزدیکان و خویشاوندانی است که اهل استیثار و برتری جستن و امتیازخواهی و دست‌درازی نمودند و در دادوستد، انصاف را کمتر به کار بستن. پس ریشه‌ی ستم اینان را با بریدن اسباب آن، از بیخ برکن!» (صبحی صالح، ص 439) دانسته و از آن پرهیز داده است.
 آثار و نتایج استبداد را تبدیل انسان به جانوری درندهخو «بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانى‏» (صبحی صالح، ص 426) و درنهایت هلاکت و سقوط قطعی «هر که استبداد ورزد هلاک شود» (صبحی صالح، ص 500) برمیشمارد؛ چنانکه دلیل سقوط و هلاکت عثمان را نیز استبداد معرفی میکند «عثمان خلافت را براى خود اختیار کرد و در آن استبداد بخرج داده خودسرى نمود» (صبحی صالح، ص 73)
در جهت الغای استبداد و استبدادپذیری راهکارهایی را در میان میگذارند، ازجمله: از بین بردن زمینه‌های ایجاد استبداد که یکی از آن‌ها پرهیز از ستودن کارگزاران و حاکمان سیاسی است «مرا براى اطاعت کردنم از خدا و خوش‌رفتاریم با شما بستودن نیکو ستایش نکنید» (صبحی صالح، ص 335) آگاهی بخشی در جهت نفی استبدادپذیری «آگاه باشید ترسناک‌ترین فتنه‏ها بر شما بنظر من فتنه بنى امیّه است، پس آن فتنه‏اى کور و تاریک است» (صبحی صالح، ص 137) و در راستای ارائه راهکار عملی برای پیشگیری از استبداد؛ عملکردهایی همچون ملاحظات رفتاری با کارگزاران سیاسی «پس با من چنانکه با سرکشان سخن مى‏گویند سخن مگویید» (صبحی صالح، ص 334) و توجه دادن کارگزاران به عظمت و قدرت خداوند «هرگاه حکومت براى تو خودبزرگ‌بینی و کبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند که فوق توست و قدرتى که بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانایى نیست نظر کن» (صبحی صالح، ص 428) و هشدار دادن به کارگزاران درباره گردن‌فرازی در برابر خداوند «پس ای بندگان خدا بترسید از اینکه دشمن خدا شیطان، شما را به بیماری خود (خودپسندی و تکبر و خودکامگی) دچار گرداند» (صبحی صالح، ص 287) داشتهاند.
 همچنان که امام علی کارگزاران خود را از آثار مادی و دنیوی آن مانند اشاره به نظارت مردم و اینکه همه حرکات و رفتار تو را رصد می‌کنند و درباره تو سخن می‌گویند «و مردم در کارهاى تو چنان مى‏نگرند که تو در کارهاى والیان پیش از خود مى‏نگرى و درباره تو آن‏ مى‏گویند که درباره آنان مى‏گویى‏» (صبحی صالح، ص 426) و گذرا بودن و ناپایداری زمامداری برای همیشه «آنچه بدست آورده‌ای از تو بازستانده میشود و به دیگری سپرده میشود» (صبحی صالح، ص 444) و از آثار اخروی استبداد که مکشوف شدن همه اعمال و رفتار در برابر خداوند است «به‌زودی پرده از کارهایت کنار میرود و داد ستمدیده از تو بستانند» (همان) برحذر می‌داشت و خود نیز با نحوه زندگی و رفتار خود آموخت که زمامداران حق و عدل چگونه نفی استئثار می‌کنند. برای این مهم به الزامات استبدادگریزی پایبند بود «با این جامه‌ها [ی مندرس] به سرزمین شما آمدم و باروبنه‌ام همین است که می‌بینید، اکنون اگر از سرزمین شما با چیزی جز آنچه به آن آمده‌ام بیرون روم، از خیانت‌کاران خواهم بود.» (مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 98؛ بحارالانوار، ج 40، ص 325) و با کارگزاران خاطی برخورد می‌نمود «از خدا بترس و اموال این مردم را به سویشان بازگردان که اگر نکنی و خدا به من امکان دهد وظیفه‌ام را در برابر خدا درباره‌ی تو انجام خواهم داد و با این شمشیرم که هیچ‌کس را با آن نزدم مگر این‌که داخل دوزخ شد، بر تو خواهم زد» (صبحی صالح، ص 414). (دلشاد تهرانی، 1380، ص 303-311؛1382، 165-177؛ 1385، 220-222 و 303-316؛ امیری، 1395، ص 120-124)
کتابنامه:
ابن ابی الحدید، عزالدین ابوحامد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چ 1، 1337.
ابن شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على؛ ‏مناقب آل أبی طالب علیهم‌السلام، قم‏، انتشارات علامه‏، چ 1، 1379 ق‏.
ابن منظور، ابوالفضل، جمال‌الدین، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۵ جلد، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع - دار صادر، بیروت - لبنان، سوم، ۱۴۱۴ ه‍ ق.
امیری، علی نقی، رفتارشناسی مدیران، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1395.
آقا بخشی علی، فرهنگ علوم سیاسی، چاپار، 1389.
آیت‌الله خویی، میرزا حبیب‌الله هاشمی، منهاج البراعه فی شرح نهج‌البلاغه، تهران، مکتبه اسلامیه، ج 4، 1358.
بحرانی، میثم بن علی بن میثم بحرانی، اختیار مصباح السالکین، مصحح: هادی امینی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی استان قدس، 1366.
دلشاد تهرانی، مصطفی، ارباب امانت: اخلاق داری در نهج‌البلاغه، تهران، انتشارات دریا، 1385.
دلشاد تهرانی، مصطفی، جمال دولت محمود: حکومت امام علی (ع) حکومت موفق تاریخ، تهران، انتشارات دریا، 1382.
دلشاد تهرانی، مصطفی، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی (ع)، تهران، خانه اندیشه جوان، چ 2، 1380.
سید رضی، ترجمه نهج‌البلاغه، مترجم: ناصر احمدزاده، تهران، انتشارات اشرفی، چ 2، 1378.
سید رضی، ترجمه نهج‌البلاغه، مترجم: حسین انصاریان، تهران، انتشارات پیام آزادی، چ 4، 1379.
سید رضی، ترجمه نهج‌البلاغه، مترجم: ناهید آقا میرزایی، تهران، انتشارات بهزاد، 1379.
سید رضی، ترجمه نهج‌البلاغه مترجم: عبدالمحمد آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. بنیاد نهج‌البلاغه، چ 3، 1378.
سید رضی، ترجمه نهج‌البلاغه، مترجم: سید علی نقی فیض الاسلام، تهران، انتشارات فقیه، چ 5، 1379.
سید رضی، ترجمه نهج‌البلاغه، مترجم: محمد دشتی، قم، انتشارات مشهور، 1379.
سید رضی، نهج‌البلاغه صبحی صالح، مصحح: صبحی صالح، قم، موسسه دارالحجره، بی تا.
سید رضی، خورشید بی غروب، مترجم: عبدالمجید معادیخواه، قم، نشر ذره، چ 1، 1374.
شوشتری، محمدتقی، بهج الصباغه فی شرح نهج‌البلاغه، تهران، انتشارات امیرکبیر، بی تا.
طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۵ ش.
قزوینی حائری، سید محمدکاظم، شرح نهج‌البلاغه قزوینی حائری، نجف، مطبعه النعمان، 1337.
کواکبی عبدالرحمن، مصحح: محمدجواد صاحبی، طبیعت استبداد، پرشکوه، قم،1384
کیالی عبدالوهاب، ترجمه جمعی از مؤلفین، موسوعه السیاسه، موسسه العربیه للدراسات و النشر، 1385.
مجلسى، محمدباقر بن محمدتقی، ‏بحار الأنوار (ط- بیروت)، بیروت،‏ دار إحیاء التراث العربی، چ 2،‏1403
معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب: فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج‌البلاغه، تهران: نشر ذره، ۱۳۸۶.
مغنیه، محمدجواد، فی ظلال نهج‌البلاغه، بیروت، داراللملایین، ج 3، 1358.
نواب لاهیجی، میرزا محمدباقر، شرح نهج‌البلاغه نواب لاهیجی، تهران، اخوان کتابچی، بی تا.
پست الکترونیک را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید