بسم الله الرحمن الرحیم
نهج البلاغه به عنوان گنجینهای دربردارنده کلام امام علی (ع)، سرچشمهای از آموزههای علوی و تعالیم اصیل اسلامی است که در طول هزار سالی که از گردآوریِ آن میگذرد، نه تنها در میان شیعیان، بلکه در کل جهان اسلام از اهمیت ویژه و جایگاه اثرگذاری برخوردار بوده است. این که پس از تدوین سخنان حضرت توسط شریف رضی در حدود سال 400ق، این گنجینه به مدت هزار سال مورد توجه اهل دانش و فرهنگ قرار گرفته، واقعیتی است که گواههای بسیار دارد: دهها شرح نوشته شده بر نهج البلاغه توسط عالمان شیعه و اهل سنت، استنساخهای فراوان از کتاب که نسخههای اثر را پیش از رواج صنعت چاپ به اقصی نقاط عالم رسانیده و کمتر گنجینه نسخ خطی اسلامی از آن خالی است، استنادها به مضامین کتاب که چه با تصریح و چه بدون تصریح به منبع در آثار اسلامی فراوان است و دیگر بازتابهای نهج البلاغه که در گوشهوکنار فرهنگ اسلامی آشکار است. اینهمه اثربخشی نشان از جایگاه رفیع کتاب در سنت مسلمانان دارد که ویژگی مهمی برای آن محسوب میشود.
ویژگی دیگر نهج البلاغه، کارآمدی آن در حیات معاصر مسلمانان است، بهگونهای که در پی آشنا شدن آنان با مقتضیات مدرنیته و راه یافتن آنان به سبک زندگی جدید، توجه ایشان به نهج البلاغه مضاعف شده است. مقصود آن است که در طی همین یک و نیم قرن گذشته که دوره مواجهه با مدرنیته و دوره بازاندیشی و احیای اندیشه دینی در جهان اسلام است، و اندیشمندی چون شهید مطهری نیم قرن پیش، از آن به عنوان "نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر" یاد کرده، توجه نسبت به این کتاب سترگ دوچندان شده است. به عنوان یک شاهد، میتوان دید چگونه شیخ محمد عبده به عنوان یکی از بازاندیشان دینی در جهان اهل سنت و یکی از یاران و همفکران نزدیک سید جمال الدین اسدآبادی، نهج البلاغه را در بوته توجه خود قرار داده و شرحی نیز بر آن نوشته است.
گواه بر این مدعا برخاستن موجی از تألیفات است که در این دوره در پیرامون نهج البلاغه انجام گرفته است؛ تألیفاتی مانند شروح و ترجمهها که با وجود داشتن سابقه در سدههای پیشین، از آن حیث که متناسب با نیازهای عصر و زبان عصر باشند، تازگی دارند. اما فراتر از آن، آنچه بیشتر درخور توجه است، گونههایی از تحقیق و تتبع است که کاملاً مربوط به دوره جدید است. از جمله باید برخی از گونههای تتبع در باره نهج البلاغه در این دوره مانند کتاب استناد و مصادر نهج البلاغه و نیز مستدرکات نهج البلاغه را یاد کرد که به نحوی به دنبال غنیسازی متن و آماده کردن آن برای کاربرد گستردهتر و استنادپذیری بیشتر بودهاند. به اینها باید طیفی گسترده از آثار تحقیقی را علاوه کرد که به صورت موضوعی به مباحثی برآمده از مضامین کتاب و در ارتباط با نیازهای عصری پرداختهاند.
مروری بر کتابشناسیهای نهج البلاغه به خوبی گستره این آثار تحقیقی و تتبعی را نشان میدهد و آشکار میسازد که با ورود به عصر جدید، تا چه حد بر اهمیت نهج البلاغه در محافل مسلمانان افزوده شده و در عین حال، نیازهایی هم برای مواجهه متفاوت با نهج البلاغه پدید آمده است. این همه به یمن محتوای نهج البلاغه است و به لطف این که اثر مورد بحث، دربردارنده مضامینی بلند در حیطههای مختلف مورد نیاز جامعه مسلمانان، از سیاست و تدابیر کلان اجتماعی گرفته تا سبک زندگی، آداب خداجویی و آداب همزیستیِ مردمان است.
بیشک کسی را گمان آن نیست که بتوان تعالیم امام علی (ع) را در نهج البلاغه خلاصه کرد و به دیگر احادیث منقول از آن حضرت در کتب معتبر حدیثی، چون کتاب اربعه بیتوجه بود؛ یا بتوان سنت را تنها در آیینه تعالیم علوی جست و نسبت به آموزههای پیامبر اکرم (ص) یا دیگر ائمه اطهار (ع) غفلت ورزید. بههمانسان که نمیتوان تصور کرد ممکن باشد سنت معصومین (ع) را درک کرد، بدون آن که فهم ما در زیر چتر قرآن کریم بوده باشد. هر مسلمانی باید آموزه نبوی "من در میان شما دو ثقل را بازنهادم، کتاب خدا و عترتم را" (إنی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی) را به مثابه منشوری در فهم دین بشناسد و بر این باور باشد که از نهج البلاغه باید در کلیت آموزههای دین و بدون انقطاع از دیگر نصوص بهره جست.
البته آن ویژگیها که پیشتر یاد شد، کتاب عظیم نهج البلاغه را به عنوان حلقه وصلی مهم میان سنت سدههای پیشین و مقتضیات عصر جدید باید یک متن ویژه دانست که در این موقعیت خاص، متون دیگر حدیثی به آسانی یارای با آن همپایی ندارند؛ خصلتی که بیشک بر محور شخصیت ویژه امام علی (ع) استوار است. این ویژگی نهج البلاغه به عنوان سخنانی کهن که همواره زنده هستند و در عصر مدرن نیز تازگی دارند و میتوانند در جامعه مسلمان امروز منشأ فرهنگی گویا و بالنده باشند، یادآور آن حدیث نبوی است که "علی با حق است و حق با علی است" (علیّ مع الحق، والحق مع علیّ)؛ فقط مهم است که آموزه امام علی (ع) به درستی خوانده شود و به نحو متناسبی با شرایط عصر، استنطاق گردد.
اکنون که جامعه مسلمان به طوری کلی، و جامعه شیعه به طور خاص، در دورهای پرفراز و نشیب از تاریخ در حال تجربه کردن تحولات اساسی در ساختار زندگی فردی و جمعی انسانهاست و دنیای مسلمانان نمیتواند از جریانهای پرتحول جهانی برکنار باشد، نیاز به بازخوانی آموزههای کتاب و سنت و استنطاق آنها برای رفع نیازهای عصر، بیشتر و بیشتر احساس میشود. البته با وجود آن امیدبخشی که در جاودانگی اسلامی و جاودانگی کتاب و سنت وجود دارد، این جنبه آسیبشناسانه را نیز نباید از نظر دور داشت که روی آوردن به نصوص دینی و از جمله نهج البلاغه، بدون در نظر داشتن پیشنیازهای لازم برای چنین مهمی میتواند منجر به کجفهمیها و لغزشها گردد. رجوع به کلام امیر المؤمنین (ع) و به طور کلی نصوص، هم در مقام فحص از حجیت و صدور (نقد الحدیث) و هم در مقام فهم محتوای آن (فقه الحدیث) باید عالمانه، و برخاسته از تتبع و تحقیق بوده، متکی بر دانش کافی باشد. ایجاد چنین بستری از دانش و فرهنگسازی برای رجوع دانشبنیان به نهج البلاغه و همگی نصوص دینی، و پرهیز از برداشتهای خام و شتابزده، آرمانی است که همه پژوهندگان در فرهنگ اسلامی و دلسوزان این فرهنگ سترگ باید آن را دنبال کنند.
البته در این میان، مرکز پژوهشی نهج البلاغه به طور خاص این آرمان بلند را دنبال میکند و همگام با گسترش فرهنگ علوی، به دنبال بسترسازی علمی برای فهم معتبر از نهج البلاغه در چارچوب کلیت نصوص ـ به عنوان حجت ظاهره ـ و در پرتو عقل ـ به عنوان حجت باطنه ـ است. این مرکز که دنبال کردن آن آرمان را وظیفه خود میداند، تمام تلاش خود را مبذول میدارد که در راستای این آرمان سترگ گامهای پژوهشی مؤثر بردارد، در جهت گسترش علم و دانایی در این حیطه بکوشد و این امید را دارد که تعالیم نورانی کتاب و سنت، خود چراغ راهی برای طی این مسیر، و خداوند منّان در پیمودن این راه یاریرسان باشد.
والْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ.